جدول جو
جدول جو

معنی عز نصره - جستجوی لغت در جدول جو

عز نصره
(عَزْ زَ نَ رُهْ)
مرکّب از: فعل عزّ + فاعل، نصر + ه، ارجمند است یاری او. و آن را پس از نام شاهان و سلاطین آرند: ﷲ المنه که... بدولت مخدوم عز نصره نوائب بسلامت میگذارد. (عتبهالکتبه ص 122)،
تو شدی زنده دار جان ملوک
عز نصره خدایگان ملوک.
نظامی.
فکیف در نظر اعیان خداوندی عز نصره که مجمع اهل دل است و مرکز علمای متبحر. (گلستان سعدی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عزنصره
تصویر عزنصره
پیروزی او بزرگ و گرامی باد. پس از نام پادشاهان آورده می شد
فرهنگ فارسی عمید
(عَزْ زَ ذِ رُهْ)
مرکب از فعل عز + فاعل آن (ذکر). گرامی است یاد او. عزیز است نام او. تسبیحی است که پس از نام خدای تعالی آرند: توفیق صلح خواهیم از ایزد عز ذکره. (تاریخ بیهقی ص 72). وصیت کنم شما را که خدای عز ذکره به یگانگی شناسید. (تاریخ بیهقی ص 338). سیاوش خدای را عز ذکره سجدۀ شکر برد که او را زنده یافت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 46). عبادت ایزدی عز ذکره از مردم برداشت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 85). و رجوع به عزّ شود
لغت نامه دهخدا
(عَ صَ رَ)
لغتی است عبری بمعنای اجتماع و محفل. (از اقرب الموارد).
- عید عنصره، در نزد نصاری، یادبود حلول روح القدس است بر تلامیذ، و آن بفاصله پنجاه روز پس از عید فصح قراردارد و در نزد یهود یادبود نزول شریعت است بر آنها به دست موسی پیغامبر، در طور سیناء. (از اقرب الموارد). عنصره، نام روز بیست وچهارم حزیران است و در آن روز یحیی بن زکریا متولد شده و در آخر این روز خدای تعالی برای یوشعبن نون حبس شمس فرمود و آن از اعیاد نصاری بحساب می آید. (از ابن خلکان). عیدی است یهودیان را که پنجاه روز پس از عید فطیر واقع میشود. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پیروزی او بزرگ و گرامی باد، 000 و نه حصانت آن حصار بافرو شکوه نظام الملکی - عزنصره - پایدار ماند
فرهنگ لغت هوشیار
جشن یهودان فرو رسیدن آیین و کیش انگیزه آن است، جشن ترسایان آشکارش رهاننده است بر شاگردان خویش
فرهنگ لغت هوشیار